مهدی خانبابا تهرانی، فعال سیاسی در مصاحبه با مسعود بهنود از پنجاه سال مبارزه خود با دو رژیم مستقر در ایران می گوید و یادآور می شود که در سیاست آموختیم که باید با واقع اندیشی و شناخت جامعه حرکت کرد و نه با تئوری های از پیش ساخته.
وی که یک روز قبل از ۲۲ بهمن سال ۵۷ (روز پیروزی انقلاب اسلامی) همراه با عده ای از اعضای کنفدراسیون دانشجوئی مخالف رژیم سلطنتی به کشور بازگشت و شاهد سقوط آن رژیم شد، در مورد علت آن که چرا کمتر از یک ماه بعد در روز ۱۴ اسفند در برپائی جبهه دموکراتیک ملی همراه عده ای از نیروهای ملی و چپ شرکت کرد و به مقابله با نیروهای مذهبی رفت می گوید ما احساس کردیم که نیروی مذهبی قصد تشکیل یک حکومت دینی و سرکوب نیروهای دیگر را دارد و به فکر افتادیم که با هم بر سر حفظ دموکراسی متحد شویم.
خانبابا تهرانی از تجدید نظر در برداشت های سیاسی خود در سال های بعد از انقلاب می گوید و از جمله تاکید می کند “ما نمی دانستیم که جامعه ایران این قدر مذهب زده است، اما بود و برای تئوری های ما آمادگی نداشت بگذریم که بخش هائی از تئوری ما هم در گذر زمان شکست خود را ثابت کرد اما مردم ایران وقتی امامشان به آنها می گفت فاطمه زهرا آن را می شناختند اما وقتی نیروهای چپ از روزا لوکزامبورک حرف می زدند مردم وی را نمی شناختند. تازه اگر ما هم با ذهن های آن روزی خود موفق می شدیم، خود دیکتاتوری دیگری تشکیل می دانیم.”
این فعال سیاسی ۶۵ ساله، در بیست و پنجمین سالگرد تاسیس جمهوری اسلامی از ماجرای سی ام خرداد و فرار دوباره خود از کشور می گوید که همراه با شکرالله پاک نژاد صورت گرفت اما پاک نژاد دستگیر و اعدام شد و او با جمعی از نیروهای ملی و چپ که زیر ضربات هراسناک قرار گرفته بودند به شورای مقاومت ملی پیوستند. به یاد می آورد که در روزها و بلکه سال های اول هم احتمال آن داده نمی شد که جمهوری اسلامی ربع قرن بر سر پا بماند.
خانبابا تهرانی می گوید که “در عمل آشکار شد که گروهی مذهب را پرچم خود کرده اند و با سیستم حکومتی بسته خود دیگران را راندند و من که در دوران تبعید اول، پدرم در تهران درگذشته بود این بار از دور شاهد آن شدم که مادرم هم رفت و من نبودم تا زیر جنازه او بگیرم. این سرنوشت دردناک ما بود. اما من عزیزانم را به خاک مهربان ایران سپردم.”
می پرسم آیا این دردها در او حس نفرت و کینه ای باقی گذاشته است؟ پاسخ می دهد “نه من دیگر آن نیستم که همه چیز را سیاسی ببینم و از کین و نفرت هم به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف و آرزوهای خود بهره گیرم، به باورم حالا مردم ایران نیاز به کار فرهنگی و شناخت دموکراسی دارند و این کار با نفرت و کین سازگار نیست.”