مهدی خانبابا تهرانی، فعال سیاسی در آلمان در واکنش به انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در مصاحبه با رادیو فردا می گوید: آنچه که در چشم انداز این انتخابات دیده می شد، عزم راسخ سپاه پاسداران در میت ولی فقیه و مدرسه حقانی و بسیاری از روحانیون ایران من جمله آقای مصباح یزدی و دیگران بود که مصمم بودند به هر قیمتی که شده این سکو را هم اشغال کنند. آقای خانبابا تهرانی می گوید: تنها راه باقیمانده این است که نیروهایی که به اصلاحات هنوز پایبند هستند، طی یک اجماع و برنامه جبهه گسترده دموکراسی و حقوق بشر، مسائل را در یک وحدت بزرگ ملی ببینند.مریم احمدی (رادیو فردا): اکبر هاشمی رفسنجانی نامزد شکست خورده دور دوم انتخابات ریاست جمهوری اسلامی، گفت بنا ندارد درباره انتخابات به داورانی شکایت ببرد که نشان دادند نمی خواهند یا نمی توانند کاری بکنند. آقای رفسنجانی سه هدف خود برای شرکت در انتخابات را بالا بردن میزان مشارکت مردم به خواست رهبری، بالا بردن آرای رئیس جمهوری منتخب و انسجام ملی اعلام کرد و گفت: به دو هدف نخست خود دست یافت. آقای رفسنجانی رقیب را به صرف میلیاردها تومان از بیت المال به منظور تخریب او و بستگانش متهم کرد و گفت: رقیب با امکانات نظام به شیوه سازماندهی شده و نامشروع در انتخابات مداخله کرد. مهدی خان بابا تهرانی، فعال سیاسی در آلمان در مصاحبه با رادیو فردا در مورد دو نامزد انتخاباتی می گوید: مهدی خانبابا تهرانی: آنچه که در چشم انداز این انتخابات دیده می شد، عزم راسخ سپاه پاسداران در میت ولی فقیه و مدرسه حقانی و بسیاری از روحانیون ایران من جمله آقای مصباح یزدی و دیگران بود که مصمم بودند به هر قیمتی که شده این سکو را هم اشغال کنند، یعنی تریبون قوه مجریه را. به این جهت من فکر می کنم آنها هم سازمان یافته تر بودند، هم کلامشان روشنتر بود. آقای احمدی نژاد و اصولا نیروهای محافظه کار آن بخشی از جامعه را مخاطب قرار داده بودند که کم درآمدترین نیروهای جامعه هستند و بخش های زیادیشان به بینوایی کشیده شده اند. چه حاشینه نشینان، چه کارتن خوابها یا جوانان بیکار و نیروهای بزرگی هم در شهرستان ها که عقاید مذهبی داشتند، به خوبی بسیج کرده بودند. آقای رفسنجانی به نظر من کاندید بسیار مقبولی نبود در مقابل احمدی نژاد و درواقع نخنما شده بود و به معنایی فرسوده شده بود. چرا که در انتخابات مجلس ششم دیدیم که شکست خود و حتی نتوانست نفر سی ام تهران شود و بعد هم بسیاری از گذشته های دور را به پای آقای هاشمی رفسنجانی می نویسند. واقعیت هم این است که آقای هاشمی رفسنجانی که مدت ۲۶ سال در کنار آقای خمینی و سپس یکی از ابرقدرت ترین افراد و شخصیت های جمهوری اسلامی بوده، تمام شکست ها، ترورها و اختلاس های بزرگ مالی دوران گذشته به پای هاشمی رفسنجانی و اصولا تیمش نوشته می شود. به این جهت هاشمی چهره بسیار مناسبی نبود با این که در زمینه های مختلف شکست خورده و بال و پر شکسته آمده بود برای این دوره از انتخابات و آنچه هم که عریان شد، مشخص شد که رهبر هم اصولا با حضور ایشان موافق نبوده، علیرغم تمام شگردهایی که به کار برد تا بگوید من و آقای خامنه ای ۵۰ سال است با هم دوستی داریم، ولی مشخص شد رهبر عزم و اراده اش بر این بوده که یکی از همان فرزندان سپاه پاسداران را به بالا بکشد که این هم قرعه به نام آقای احمدی نژاد افتاد. با وجود تلاش هایی که در دور دوم از جانب بسیاری از افرادی که مخالف آقای هاشمی رفسنجانی بودند، ولی از ترس صدای چکمه یا به قول برخی صدای پای فاشیسم رفتند به دنبال آقای رفسنجانی. هرچه هست، این اتفاق افتاده، ولی من فکر می کنم مصالح جامعه ایران از یک طرف که این تقسیم بندی نیروهای خود جمهوری اسلامی است، فراکسیون های مختلف و صف بندی ها، از طرف دیگر مسائل لاینحلی که جامعه ایران دارد، نه به دست آقای هاشمی رفسنجانی قابل حل بود و نه به دست آقای احمدی نژاد، چرا که هر دوی این ها عاری از برنامه هایی هستند که با واقعیت ها و ضرورت های جامعه ایران خوانایی داشته باشد، من جمله من فکر می کنم مساله مناسبات ایران و آمریکا اصولا با انتخاب آقای احمدی نژاد در یک دور تشنج بی سابقه خواهد افتاد. چرا که آقای احمدی نژاد و تیمش و سپاه پاسداران جرات نخواهند کرد به سمت برقراری مناسبات بروند. با پرچم انقلابی سال های ۵۷ که هنوز در دست دارند و مبارزات ضد آمریکایی که پشت سر دارند. و از طرف دیگر از ترس نیروهای دیگر که اصولا با چهره افراطی و تند و رادیکال آمدند، من فکر می کنم به سوی حل این مشکل نمی توانند بروند و نیروهای دیگر هم عملا خنثی عمل خواهند کرد. به این جهت اجماعی موجود نخواهد بود در سیاستگذاری ایران. برای حل مساله مناسبات ایران و آمریکا و گشایش بازار برای ورود سرمایه به ایران و یا اصولا حتی امنیت کافی در کنار آزادی ها. هر دوی اینها به خطر افتاده. من فکر می کنم دورنمای ایران نشان از یک کشمکش دارد، یا به زبانی جنگ خاکریز آخر است که بین نیروهای افراطی ایران و نیروهای میانه از یک طرف و ۵۰ میلیون نیرویی که رای نداده در این بازی و نیرویی است که به نظر می آید طرفدار دموکراسی هستند. آنچه که راه حل است برای آینده ایران، به باور من تنها راهش این است که آن نیروهایی که به اصلاحات هنوز پایبند هستند، علیرغم آنکه اصلاحات دولتیشان شکست خورده و آن نیروهایی که معتقدند که ولایت فقیه اصولا یک مانعی است برای رشد توسعه ایران، بیایند و طی یک اجماع و برنامه جبهه گسترده دموکراسی و حقوق بشر، مسائل را در یک وحدت بزرگ ملی ببینند و از طریق ایجاد چنین جبهه ای یا نهادی بروند به سمت بسیج عمومی مردم برای آزادی و استقلال مردم سالاری در ایران و رعایت حقوق بشر. و از طریق گذار مسالمت آمیز و خواست همه پرسی در کشور و برقراری یک مجلس موسسان و تدیون قانون اساسی نوین به این نقطه تاریک تاریخ ایران که اصولا مسائل لاینحل مانده، نقطه پایان بگذارند.