هدف محمدرضا شاهید در برنامه نامها و یادها بررسی تاریخ و دانستهها از سوی کسانی است که یا خود نقشی در حوادث و اتفاقات تاریخی ایران داشتهاند و یا به واسطه تخصص، گفتههای آنان میتواند سنجش و قضاوت را برای ما آسان کند.
بایگانی نویسنده: راهبر
مهدی خانبابا تهرانی، ‘چهرهای یکتا در جنبش چپ’
مجموعه “ناظران میگویند” بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی میکوشد تا با انتشار مطالبی از طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از دیدگاهها ارائه دهد. در این مطلب عباس میلانی، پژوهشگر و رییس مرکز مطالعات ایرانشناسی دانشگاه استانفورد، درباره مهدی خانبابا تهرانی از فعالان سیاسی چپگرا نوشته است.
پیش از آنکه ببینمش، ذکرش را شنیده بودم. کنگره کنفدراسیون تازه تمام شده بود. یکی از دوستان – دقیقتر یکی از “رفقا” – تازه از کنگره برگشته بود. برای ما مشتاقان، جایگاهش مثل یک حاجی تازه از مکه برگشته بود. گرچه گوسفندی پیش پایش قربانی نکردیم، ولی با همان ولع هر مؤمن مشتاق، به هر واژه و هر کلامش میآویختیم. جنگ بین “انقلابیون” و “انحلال طلبان” و “تجدیدنظرطلبان” و “نمایندگان بورژوازی ملی” مغلوبه شده بود. طبیعتا همانطور که به قول سعدی، “همه کس را عقل خود به کمال نماید”، ما هم هرکدام خود را “انقلابی” و مومن و دیگران را “رافضی” و “منحرف” میدانستیم. “رفیق” میگفت در گوشهای از سالن انتظار کنگره، مهدی خان بابا، به دیواری تکیه زده بود و دایم به چوب سیگار بلندش، پک میزد. “چوب سیگار بلند” را طوری گفت که انگار تجسم تمام انحرافات اخلاقی و اجحافات بورژوازی بود. میگفت عدهای از نوچههایش دورش را گرفته بودند. میدانستم که طرفداران “رافضیها” نوچهاند و طرفداران “ما” همان “جوانان انقلابی”. پرسیدم این مهدی از کدام قبیله است. به لحنی که سرکوفت در آن مستتر بود – یعنی مرتیکه تو دیگر چه جور “انقلابی” هستی که نام این “دشمن خلق” را نمیشناسی – نقال جمع ما گفت، “خان بابا از رهبران انحلال طلبان است.”
ادامهی خواندناوکراین و تهاجم روسیه
نوشتهای از مهرداد درویشپور
چند روز پیش با مهدی جان خانبابا تهرانی یکی از نامدارترین و پر تجربه ترین چهره های جنبش چپ ایران تلفنی در تماس بودم. پیر دهر ۸۶ ساله سیاست ایران که گذشته از دو نظام استبدادی سلطنتی و دینی، سالها است با بیرحمی طبیعت و بیماری نیز دست و پنجه نرم کرده و جراحی های سختی را پشت سر گذرانده با پیش دستی در تماس تلفنی سخت شرمنده ام کرد. البته سال گذشته در فرانکفورت جویا احوالش و مشتاق دیدارش بودم. اما به دلیل آن که در بیمارستان به سر می برد، موفق به دیدارش نشدم. تنها پس از بازگشت به سوئد تلفنی گپی زدیم. اکنون نیز خجلت زده شدم که چرا به جای پرسش از این و آن مستقیما جویای احوالش نشده بودم. نمی خواهم درباره سخنان دلگرم کننده اش درباره تکاپوها و نگاه سیاسی ام که شنیدن آن در این وانفسا – آن هم از پیر دهر سیاست ایران – انرژی بخش جان و روان آدمی است، حرفی بزنم. یادآوری او درباره نخستین دیدارمان در سمیناری در فرانکفورت در نیمه دوم دهه هشتاد و سپس دیدارمان در لس آنجلس ده سال پس از آن، نشان از تداوم ذهن پویا و پر تحرک او داشت که نه سالخوردگی و نه بیماری نتوانسته خللی درآن وارد کند.
در سمینار فرانکفورت (که در همان جا زنده یاد هماناطق در سخنرانی اش با میرزا آقا کرمانی را بنیان گذار نخستین حزب الله خواندن همه را شگفت زده کرد) خانبابا تهرانی را از نزدیک برای نخستین بار ملاقات کردم. به یادم آورد که در آنجا بود که با “اصغر” (اسم مستعار پیشین من) و نظراتم که بر دلش نشست آَشنا شد. من اما خانبابا و آوازه اش را بسی پیش از این شنیده بودم. در سال ۱۹۸۲ یا ۱۹۸۳ به همراه هیئتی به سفر کردستان آمده بود و میهمان حزب دمکرات کردستان و قاسلمو بود. با آن که علاقه مند دیدارش بودم امکان آنرا نیافتم. تنها از طریق زنده یاد منصور حکمت و پاره ای دیگر از رهبران بعدی حزب کمونیست درباره تیز هوشی، طنز قدرتمند و حاضر جوابی کم نظیر خان باباتهرانی که جلب توجهشان را کرده بود، شنیدم.
نمی خواهم در این یادداشت به تحولات و فراز و نشیب های زندگی سیاسی مهدی خانبابا جان تهرانی بپردازم. ای کاش تاریخ نگاران بدور از هر تعصب و پیشداوری یا ملاحظه گری و در بستر بلندای تاریخ چنین کنند. گرچه خانبابا تهرانی نه تنها در گفتگو با حمید شوکت در “نگاهی از درون به جنبش چپ”، بلکه در گفتگوهای بسیاری درباره بخش مهمی از خاطرات خود سخن گفته است. در این یادداشت تنها می خواهم در راستای ایمیلم به او پس از گفتگوی تلفنی اخیر مان نکاتی را بیافزایم. در آن ایمیل نوشتم:
ادامهی خواندنفروغ فرخزاد در مونیخ
این عکسها مربوط به زمانی است که فروغ به همراه برادران و خواهر کوچکاش در شهر مونیخ ساکن بودند.
همزمان آقای مصطفی اسکویی و همسرش خانم مهین اسکویی که از هنرپیشگان نامدار ایران بودند، در این شهر استودیویی برای تربیت هنرمندان جوان و علاقمند دایر کرده و در ضمن به دوبلاژ فیلمهای آلمانی به زبان فارسی اشتغال داشتند.
جمع حاضر در این عکسها و خانم فروغ فرخزاد در دوبلهی فیلم «بدون تو ظلمت است» بهزبان فارسی شرکت داشتند.
ادامهی خواندنکتاب دموکراسی و ولایت فقیه
این کتاب حاوی برخی از مقالاتیست که در «هفتهنامه اتحاد چپ» دربارهی «ولایت فقیه» و برداشتهای ولایتفقیهیون و خواستاران روحانیسالاری از دموکراسی، کشورداری و نظام دولتی و غیره آمده بود.
اتحاد چپ از جملهی اولین سازمانهای جنبش چپ بود که ماهیت جریان ارتجاعی و واپسگرای ولایتفقیه را به مثابهی یکی از خطرات عمدهای که شکوفایی جنبش کارگری را به طور اخص و آزادی و آزادمنشی را به طور اعم مورد تهدید جدی قرار میداد، شناخت، پایگاه طبقاتی آن را تبیین نمود و به افشای آن پرداخت.
برای دانلود کتاب کامل با ساختار پیدیاف اینجا کلیک کنید.
تاریخ شفاهی ۲۱۲ – مهدی خانبابا تهرانی
گفتگوی حبیب لاجوردی با مهدی خانبابا تهرانی در سال ۱۹۸۳ در پاریس
سفر به چین – بخش نخست
این عکسها مربوط به حضور من و هیئت نمایندگی نویسندگان ایرانی در اجلاسیهی بزرگ نویسندگان آسیا و آفریقاست که در سال ۱۹۶۵ میلادی در پارلمان مجلس شورای جمهوری تودهای چین در پشتیبانی از مبارزات دلیرانهی مردم ویتنام با حضور بیش از ۵۰ هیئت نمایندگی آسیایی و آفریقایی برگزار شد.
من بهعنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران در این اجلاسیه در پشتیبانی از مبارزات مردم ویتنام و خواست به رسمیت شناختن کانون نویسندگان ایران سخن گفتم.