«اپوزیسیون» کنونی ایران محصول حرکت هفتاد سالۀ اخیر جامعهی ایرانی است. در یک نگاه کلی، این دورهی نسبتا طولانی را، صرفنظر از چند مرحلهی زمانی کوتاه، میتوان دوران اختناق و حاکمیت بلامنازع استبداد آسیایی در قالب دیوانسالاری حکومتی دانست.
از چند سالهی بسیار کوتاه انقلاب مشروطیت تا روی کار آمدن و استقرار حکومت رضا شاه و نیز از سالهای فترت میان سقوط رضاشاه تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و یکی دو سال آغاز پیروزی جنبش انقلابی ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و روی کار آمدن «حکومت اسلامی» که بگذریم، وجه مشخص این دوره نسبتا طولانی در واقع همان حاکمیت یکهتاز استبداد آسیایی در قالب دیوانسالاری حکومتی است که خود به سه دوره رضاشاهی، محمد رضاشاهی و ولایت فقیه تقسیم میشود البته نه آن مراحل کوتاه آزادی به عینه مانند هم بودهاند و نه این سه دورهی نسبتا بلند استبداد آسیایی در قالب دیوانسالاری حکومتی از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی درست همانند یکدیگر هستند؛ برعکس، هرکدام از مراحل در قالب مقولهی کلی خویش تفاوتها و ویژگیهای ذاتی خود را دارند. برای نمونه حضور به نسبت آزادانهی نیروهای سیاسی در صحنهی اجتماع و در سالهای پیش از روی کار آمدن رضا شاه با حضور سازمانیافتهتر و فعالتر احزاب و اتحادیهها در دورهی فترت مابین سالهای ۱۳۲۰ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و شکوفایی خودانگیخته و سرشار از روح انقلابی سالهای ۱۳۵۶ تا اواخر ۱۳۵۸ از لحاظ شکل و محتوای اجتماعی با هم تفاوت بسیار دارند.