اوج را مینگرم و تو را میبینم
که در آن نقطهی دور، در همان قلهی نور
که ملائک گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
حوریان رقصکنان ساغر شکرانه زدند
در میخانه زدی، ره جانانه زدی
تو همان مظهر سحری
که به جا خواهد ماند
جاودان خواهد ماند
اوج را مینگرم و تو را میبینم
جمعی از دوستان قدیم و وفادار دوست عزیزم مهدی تهرانی با بزرگداشت زندگی پر افتخار و هدفمند او به برگزاری این مجلس به منظور قدردانی و سپاسگزاری از او اقدام کردند.
مهدی تهرانی از همهی مبارزاتاش، هدفی جز آزادی، دموکراسی، استقلال، رفاه و آسایش، حکومتِ قانون و بهزیستیِ مردم ایران نداشته است. اگر بخواهیم با زبان شعر -چنان که سنت ما ایرانیان است- شیوهی زندگی مهدی را بیان کنیم، بایستی از ترجیعبندِ بسیار زیبا و عارفانهی شیخ بهایی مدد گیریم، از جمله میگوید:
رفتم به در صومعهی عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تورا میطلبم خانه به خانه
هر در که زدم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
با اینهمه به نظر من که عمری فعال سیاسی بودم و هستم، مشکل ایران تنها یک مشکل سیاسی نیست، بلکه مشکلی سیاسی-فرهنگی و بیشتر فرهنگی است.
تا فرهنگ «جمکران» و «انشاءالله اگر خدا بخواهد» و بهقول سعدی:
برد کشتی آنجا که خواهد خدا
اگر جامه بر تن درد ناخدا
و یا به قول حافظ:
در کف آینه طوطی صفتم داشتهاند
آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم
در فضای جامعهی ایرانی حاکم است، در به همین پاشنه میگردد. تا فرهنگ و عرف ایرانی عوض نشود، همین آش است و همین کاسه.
در اینجا بسیار بهجاست که از فداکاریها و همگامیهای همسر شایسته و عزیزت پروین هم سپاسگزاری و قدردانی کنیم.
مهدی جان تولدت را تبریک میگویم و بازیابی سلامتات را آرزومندم.
ارادتمند علی راسخ