مجموعه “ناظران میگویند” بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی میکوشد تا با انتشار مطالبی از طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از دیدگاهها ارائه دهد. در این مطلب عباس میلانی، پژوهشگر و رییس مرکز مطالعات ایرانشناسی دانشگاه استانفورد، درباره مهدی خانبابا تهرانی از فعالان سیاسی چپگرا نوشته است.
پیش از آنکه ببینمش، ذکرش را شنیده بودم. کنگره کنفدراسیون تازه تمام شده بود. یکی از دوستان – دقیقتر یکی از “رفقا” – تازه از کنگره برگشته بود. برای ما مشتاقان، جایگاهش مثل یک حاجی تازه از مکه برگشته بود. گرچه گوسفندی پیش پایش قربانی نکردیم، ولی با همان ولع هر مؤمن مشتاق، به هر واژه و هر کلامش میآویختیم. جنگ بین “انقلابیون” و “انحلال طلبان” و “تجدیدنظرطلبان” و “نمایندگان بورژوازی ملی” مغلوبه شده بود. طبیعتا همانطور که به قول سعدی، “همه کس را عقل خود به کمال نماید”، ما هم هرکدام خود را “انقلابی” و مومن و دیگران را “رافضی” و “منحرف” میدانستیم. “رفیق” میگفت در گوشهای از سالن انتظار کنگره، مهدی خان بابا، به دیواری تکیه زده بود و دایم به چوب سیگار بلندش، پک میزد. “چوب سیگار بلند” را طوری گفت که انگار تجسم تمام انحرافات اخلاقی و اجحافات بورژوازی بود. میگفت عدهای از نوچههایش دورش را گرفته بودند. میدانستم که طرفداران “رافضیها” نوچهاند و طرفداران “ما” همان “جوانان انقلابی”. پرسیدم این مهدی از کدام قبیله است. به لحنی که سرکوفت در آن مستتر بود – یعنی مرتیکه تو دیگر چه جور “انقلابی” هستی که نام این “دشمن خلق” را نمیشناسی – نقال جمع ما گفت، “خان بابا از رهبران انحلال طلبان است.”
ادامهی خواندن